بررسی عناصر فلسفۀ زبان در نامههای سیاسی دهخدا
فلسفۀ تحلیلی، تحتتأثیر فيلسوفان بزرگي چون «راسل»، «وينگنشتاين»، «فرگه» و «ادوارد مور» پديدآمد. بنيانگذاران اوليۀ آن آلمانیزبانانی بودند كه وجه مشتركشان را میتوان در هدفِ فلسفه جستجو كرد. هدف فلسفه از ديدگاه آنان تحليلِ ساختارِ انديشه از راه تحليل منطقي زبان است، مواجهه با مرزهای زبان یا به عبارتی فلسفۀ زبان، ما را به متفکری چون وینگنشتاین میرساند: ازنظر ویتگنشتاین، در ساحت زبان است که میتوان تفکر خود را در ساختارِ جهان واقعی بیان کرد. از اینرو با نظریاتی چون «وجودِ زبان» و «زبانِ وجود» یا «مرزهای زبان من، نشانگر مرزهای جهان مناند»، میتوان میان فلسفۀ زبان و متغیرهای تولیدِ اندیشه پیوندی آشکار برقرار کرد.
تاثیر ماهیت زبان بر چگونگی رفتار سیاسی:
بهطورکلی، در جریان فکری وینگنشتاین و همراهانش، این مسائل مطرح میشود که رابطۀ زبان و قدرت سیاسی چگونه است؟ یا ماهیت زبان چیست و تأثیر آن بر چگونگی رفتار سیاسی، چطور تعریف میشود؟ ازاینرو میتوان گفت، روش آنان یکی از راهکارهای تأویلی و یا روشی علمی مبتنی بر نظام فکری برخاسته از زبان است.
در تعریفِ نظام سیاسی باید گفت: نظام سیاسی آن مفهومی است که از طریق زبان یا نشانههای زبانی جلوهگر میشود و افراد جامعه از این راه در پی دست یافتن به آن هستند. از سویی دیگر، افراد اندیشههای سیاسی و اجتماعی خود را به شیوههای متفاوتی بروز میدهند و این بر عهدۀ مخاطب است که به لایههای پنهان در زبان نویسنده یا صاحب اثر دست یابد. به نظر میرسد دستیابی به نامههای شخصی، زندگینامهها، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی صاحبان اندیشه در طول تاریخ، ما را به رهیافتی نو از آبشخور فکری و محور اندیشههای آنان برساند و این عموماً در ساحت زبان اتفاق میافتد:
نامههای سیاسی دهخدا:
دهخدا، ادیب، شاعر، محقق و سیاستمدار ایرانی است که در رشد فرهنگ و ادب ایرانی نقش بسیار مهمی را ایفا کردهاست. زبان و قلم دهخدا در نامههای سیاسیاش که خطاب به دوستان و رجال آن زمان استفاده شدهاست، ما را با آبشخور فکری و جهانبینی او آشنا میسازد. دوران زندگی او با رویدادهای مهمی چون نهضت مشروطه، جنگ جهانی، استبداد رضاخانی و ملی شدن صنعت نفت همراه بودهاست. او در تمام دوران حیاتش، به مبارزه با تعصبات و خرافهپرستی، رسوا کردنِ ظالمان و جباران و حاکمان نالایق و مبارزه با خائنان وطن پرداختهاست. پس از خوانش نامههای سیاسیِ او و بررسی زبانِ نوشتههایش از شجاعت و جسارت قلمش میتوان آگاه شد. این کتاب بازتابی از عاطفه، ایراندوستی، آزادیخواهی، وقایع تاریخی و اجتماعیِ عصر اوست. به تعبیر دیگر، دهخدا و تمام روحیاتِ سیاسیاش را میتوان در قلم او نسبت به جهانش جست، گویی او زبانۀ یک طغیان و انقلاب سیاسی را به رخ میکشاند.
ازنظر وینگنشتاین، براي اينكه زبان، واقعيت را نمايش دهد و جملهها نمايندۀ اوضاع واقعي باشند بايد چيزي بين جمله و وضع واقعي، مشترك باشد. چون وضع واقعي و جملهای كه نمايندۀ آن وضع است بايد ساخت مشتركي داشتهباشند، پس جملات محال است به تنهایی معنايي داشته باشند چراکه زبان مانند آينه تصوير واقعيت را به نحوي از انحاء منعكس میكند. با توجه به آنکه نامههای موجود در کتاب، بر اساس سیر تاریخی تنظیم و مرتبشده است، میتوان گفت، تبعید، غربت نشینی، فکر ایران و ایراندوستی روزبهروز روحیات دهخدا را متزلزل و مضطرب ساختهاست و این کاملاً با شرایط و واقعیتی که دهخدا با آن روبهروست، مطابقت دارد. ایرانی که دهخدا از آن سخن میگوید تصویری از همان کشور سرنگون و استبدادزدهای است که نیمسوخته باقی ماندهاست و چشمبهراه اندیشمندانی است که باید پیامآور صلح و سرزندگی باشند.
او در نامههایش، تنها راه گریز را نجات به دستِ روشنفکران میبیند و معتقد است گزیری جز آن نیست. دهخدا از دوستانش در روزهای سخت سرگردانی قطعِ امید کرده و هرلحظه منتظر سرنگونی ایران است. نمونهای از اوج غمبارگی و دلشکستگی دهخدا را میتوان در این جمله دید: «وطن مرا به خود راه نمیدارد!» بااینحال در بدترین شرایط زندگی که بیچارگی، فقر و غربت بر هستیاش سایه افکنده است، به فکر ایران و آبروی آن است. ازاینرو، در اولین فرصتی که پیدا میکند به راهاندازی همایشی در باب تاریخ، اخلاق، آداب ایرانیان و تغییراتی درموردِ ایران اقدام میکند. علاوه بر آن، او در تبوتاب آن است که کار روزنامه را ازسربگیرد و با همکاری «معاضدالسلطنه»، روزنامۀ «صوراسرافیل» را راهاندازی میکند. این شریفترین خصلت دهخداست که در بدترین شرایط نیز دلبستۀ ایران و ایرانی است و به درازای ابد، حقی بر گردن ایرانیان دارد.
ارتباطِ زبان و جهان واقعی در «نامههای سیاسی دهخدا»:
ازنظر ویتگنشتاین، هیچ نقطهای بیرون از بازیهای زبانی نیست که بتوانیم عقب بایستیم و از آنجا بین زبان و واقعیت ارزیابیکنیم و ببینم «آیا زبان به حد کافی نمایندۀ واقعیت هست یا نه؟» ما همیشه درون نوعی بازی زبانی عمل میکنیم، پس ارزیابی کفایتِ بازیهای زبانی از فراز تجربه مقدور نیست، چون نقطهای غیر زبان و برتر از تجربه وجود ندارد که از آنجا بشود به اینگونه ارزیابی دست زد. واقعیت همانطور که ما بخشبندیش میکنیم بخشبندی میشود و تنها در درونِ زبان است که میتوانیم فکر کنیم که چگونه تقسیمش کنیم. از نظر وینگنشتاین جدا از تعبیرهای لفظی، اساساً چیزی به نامِ فکرکردن وجود ندارد. یا حتی چیزی به اسم تجربه. به عقیدۀ او فکر کردن، چیزی جز عمل کردن با تعبیرات لفظی نیست و بنابراین زبان در همۀ کنج و کنارهای تفکر ( یا در سراسر تجربۀ بشری) رخنه میکند.
دهخدا انسان وارستۀ آزادیطلبی است که واقعیت، بهطور عینی بر دیدگانش پردهای از سیاهی و ناامیدی کشیده است. او درد وطن دارد. تمام رجال سیاسی و مردانی را که نان بهنرخروز میخورند را به چشم دیدهاست و این یک فرآیندِ طبیعی زبانیاست که در نامههایش، زبان به انتقاد از این گروه بگشاید و میگوید:« اینان کسانیاند که در وقت سختی و نیاز از ما کنارهگرفتند تا شاید مورد مراحم ملوکانه شوند و امروز که باد از طرف ما میوزد، به اینطرف میل کردهاند.» دهخدا روشنفکری دردمنداست که در تمام دورانِ خفقانآورِ غربتنشینی و انحطاط ایران، فریادی خونینجگر سرمیدهد که: تمام شدیم ملت! قومیت، وطن، شرف، ناموس و هرچه داشتیم از دست رفت! اما دست از آرمانهای خود برنمیدارد؛ چراکه پاسداری از عظمت و خاک وطن را جز وظایفِ فرزندانِ وطن میداند. او در تمام نامههایش ازجمله مکتوباتی در زمانِ راهاندازی خراسان، به دنبال راهی است که رفاه عمومی مردم را تأمینکند. بر اساس نوشتههای بهجامانده از دهخدا میتوان گفت، او خود را زبان ملت قلمداد میکرد و عشقی لایزال نسبت به وطن و آزادی داشت. او معتقد بود که حب وطن در وجود انسان بنیادین است و راه گریز و رهایی از استبداد و انحطاط ملت در اتحاد است و تا وقتی یک ایرانی به ممالک مقتدر دلخوش باشد، ابداً جای هیچ استرحام و استمدادی وجود ندارد، چراکه در آن وضعیت، راه امید از ششجهت مسدود خواهدبود!